هیچ روش «نادرستی» برای سوگواری در پی از دست دادن یک عزیز وجود ندارد. اما اگر سوگ شما طولانیتر از حد انتظار ادامه یابد و مانع از بازگشت شما به روال معمول یا روابط اجتماعیتان شود، ممکن است معیارهای تشخیص اختلال سوگ طولانیمدت را داشته باشید.
از دست دادن کسی یا چیزی که دوستش دارید، میتواند یکی از سختترین چالشهای زندگی باشد. تجربه احساساتی مانند ناباوری، اندوه، تلخی یا خشم در چنین شرایطی طبیعی و قابل انتظار است. هیچ راه «درست» یا «غلطی» برای سوگواری وجود ندارد. این یک فرایند فردی است، و طبیعی است که ممکن است شما مدت زمان بیشتری یا کوتاهتری نسبت به فردی دیگر، برای کنار آمدن با فقدان مشابه نیاز داشته باشید.
در روزها و هفتههای اولیه پس از فقدان، سوگ ممکن است بهشدت ناتوانکننده باشد. اما به مرور زمان، با تطبیق با واقعیت فقدان عزیز از دسترفته و به اشتراک گذاشتن خاطرات خوش از او با دیگران، معمولاً شدت اندوه کاهش مییابد.
با این حال، اگر غم و اندوه طولانیتر از حد انتظار ادامه پیدا کند و نشانهای از فروکش کردن نداشته باشد یا حتی بدتر شود، ممکن است شما واجد شرایط تشخیص روانپزشکیای به نام «اختلال سوگ طولانیمدت» باشید که به آن «سوگ پیچیده» نیز گفته میشود.
علائم اختلال سوگ طولانیمدت چیست؟
اختلال سوگ طولانیمدت، یک تشخیص رسمی در حوزه سلامت روان است که در نسخه تجدیدنظر شده پنجم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5-TR) ثبت شده است.
در DSM-5-TR، سوگ پیچیده به عنوان اندوه مداومی تعریف شده که حداقل ۱۲ ماه (و برای کودکان ۶ ماه) پس از مرگ ادامه پیدا کرده است. این وضعیت باعث کاهش توانایی فرد در عملکرد مؤثر در حوزههای مهم زندگی میشود و این اختلال نمیتواند با وجود یک اختلال روانی دیگر توضیح داده شود.
در این اختلال، ویژگی اصلی «اشتیاق شدید برای فرد فوتشده» یا «اشتغال ذهنی مداوم با فکر او» است؛ این احساسات تقریباً تمام طول روز، هر روز و به مدت حداقل یک ماه قبل از تشخیص وجود دارند.
علاوه بر این، DSM-5-TR توضیح میدهد که حداقل سه مورد از علائم زیر باید تقریباً هر روز، تمام طول روز و به مدت حداقل یک ماه وجود داشته باشند تا بتوان تشخیص این اختلال را مطرح کرد:
- اختلال در هویت: احساسی شبیه به اینکه بخشی از وجود شما نیز همراه با مرگ عزیزتان مرده یا از بین رفته است. این تجربه میتواند با از دست دادن حس هدف، معنا یا نقش خود در زندگی همراه باشد.
- احساس ناباوری عمیق: ناتوانی در پذیرش واقعیت مرگ عزیزتان، حتی اگر در سطح منطقی آن را پذیرفته باشید. این ناباوری میتواند مداوم و ناتوانکننده باشد.
- اجتناب از محرکهای یادآور: تلاش آگاهانه برای دوری از افرادی، مکانها یا چیزهایی که شما را به یاد فرد از دسترفته میاندازند، که میتواند باعث انزوای اجتماعی شود.
- درد عاطفی شدید: تجربه احساساتی بسیار سنگین و ناراحتکننده مانند خشم، غم عمیق یا تلخی که فراتر از واکنشهای معمول سوگ هستند.
- ناتوانی در بازگشت به زندگی عادی: دشواری در ازسرگیری روال معمول زندگی یا برقراری روابط اجتماعی به شیوهای که قبل از فقدان انجام میدادید.
- بیحسی عاطفی: احساس گسست یا جداشدگی از احساسات خود یا تجربه حالتی که گویی هیچ احساسی ندارید.
- احساس بیمعنایی زندگی: ناتوانی در یافتن هدف یا معنا در زندگی بدون فرد از دسترفته، که میتواند منجر به یأس و ناامیدی شود.
- تنهایی شدید: احساس انزوا و پوچی، حتی زمانی که در کنار دیگران هستید؛ بهگونهای که بودن با دیگران هم نتواند احساس تنهایی شما را کم کند.
چرا اختلال سوگ طولانیمدت بحثبرانگیز است؟
گنجاندن این اختلال به عنوان یک تشخیص رسمی در DSM-5-TR، با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد. برخی از متخصصان بر این باورند که نباید تجربه سوگ را استانداردسازی کرد، زیرا برای بعضی افراد، سوگ شدید، طولانی و مختلکننده میتواند یک واکنش طبیعی باشد، بهخصوص در شرایط خاص یا نوع رابطه با فرد متوفی.
برخی رواندرمانگران نگرانند که برچسبزنی این نوع سوگ به عنوان یک «اختلال روانی» میتواند به برچسب اجتماعی و انگزنی منجر شود و حمایت اطرافیان از فرد داغدیده را کاهش دهد.
آیا سوگواری طولانیمدت ناسالم است؟
سوگواری در ذات خود، نه غیرطبیعی است، نه اشتباه، و نه ناسالم. اما در برخی موارد، بهویژه اگر طولانی شود، ممکن است با پیامدهای ناسالم همراه شود.
یکی از ویژگیهای اختلال سوگ طولانیمدت، بر اساس DSM-5-TR، دشواری جدی در عملکرد در حوزههای مهم زندگی مانند کار، خانه و روابط اجتماعی است.
اگر فقدان شما بیش از یک سال پیش رخ داده و هنوز نتوانستهاید به کار، تحصیل یا تعامل اجتماعی معمول بازگردید، ممکن است بهرهبردن از حمایت حرفهای بتواند کیفیت زندگیتان را بهبود بخشد.
سوگ پیچیده میتواند رفتارهای شخصی و اجتماعی شما را تغییر دهد و ممکن است به الگوهای مقابلهای ناسالمی منجر شود که بر سلامت روانی و جسمی شما تأثیرگذارند.
DSM-5-TR اشاره میکند که افراد مبتلا به سوگ پیچیده معمولاً علائم جسمی مانند کاهش اشتها یا اختلال خواب را گزارش میکنند، که این علائم ممکن است ناشی از همزمانی با افسردگی یا اضطراب نیز باشند.
عادات ناسالم احتمالی مانند استفاده از مواد، انزوای اجتماعی، و بیتوجهی به خودمراقبتی نیز در اختلال سوگ طولانیمدت رایج هستند.
اگر شما تشخیص اختلال سوگ طولانیمدت گرفتهاید، به این معنا نیست که کاری اشتباه انجام دادهاید. در واقع، این تشخیص میتواند درهایی را به سوی دریافت حمایت و درمان مناسب برای علائمی که تجربه میکنید بگشاید.
چگونه اختلال سوگ طولانیمدت را مدیریت کنیم؟
اختلال سوگ طولانیمدت به درمان بهخوبی پاسخ میدهد. طبق اعلام انجمن روانپزشکی آمریکا، درمانهای شناختی-رفتاری (CBT) و درمان سوگ پیچیده (CGT) در کاهش علائم مؤثر هستند.
CBT و CGT دو نوع رواندرمانی هستند که به شما کمک میکنند الگوهای فکری و رفتاری ناسازگار را شناسایی کرده و در عین حال، بهتدریج واقعیت فقدان را بپذیرید.
علاوه بر درمان فردی، شرکت در گروههای حمایتی که به موضوع سوگ میپردازند نیز میتواند مفید باشد. ارتباط با افرادی که تجربهای مشابه دارند، میتواند حس تعلق و درک متقابل ایجاد کرده و از احساس تنهایی بکاهد.
چه زمانی باید کمک بگیرید؟
لازم نیست تا یک سال صبر کنید تا با کسی درباره سوگ صحبت کنید. اگر غم و اندوه شما مداوم و طاقتفرساست و مانع از انجام فعالیتهای روزمره و ارتباطات اجتماعی شما میشود، یک متخصص سلامت روان میتواند کمککننده باشد. شما تنها نیستید.
جمعبندی
اختلال سوگ طولانیمدت یک تشخیص رسمی در سلامت روان است که زمانی مطرح میشود که سوگ مانع از عملکرد فرد شده و طول آن بیش از حد انتظار—با توجه به هنجارهای اجتماعی، فرهنگی یا مذهبی—باشد.
در حالی که هیچ روش «نادرستی» برای سوگواری در از دست دادن عزیزان وجود ندارد، اما سوگ طولانیمدت میتواند به سلامت روانی، جسمی و روابط بینفردی آسیب بزند. صحبت با متخصص سلامت روان در هر زمانی که احساس میکنید اندوه شما بیش از حد تحمل است، امری کاملاً پذیرفته و مفید است—صرفنظر از گذشت زمان.