تعریف
طب کل نگر به معنای در نظر گرفتن فرد کامل در مدیریت و پیشگیری از بیماری از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است. زیربنای آن این است که بین سلامت جسمانی ما و «بهزیستی» عمومیتر ما پیوندی وجود دارد.
در یک رویکرد کل نگر به پزشکی، این باور وجود دارد که بهزیستی ما نه تنها به آنچه از نظر جسمی در بدن ما از نظر بیماری یا بیماری می گذرد، بلکه به ارتباط نزدیک آن با روانشناختی و عاطفی ما نیز بستگی دارد. ، وضعیت اجتماعی، معنوی و محیطی[۱]. این حالت های مختلف می توانند به همان اندازه مهم باشند. آنها باید با هم مدیریت شوند تا با یک فرد به عنوان یک کل رفتار شود. در واقع برخی احساس می کنند که کلمه کل نگر باید واقعاً “کل نگر” نوشته شود. یک رویکرد جامع به این معنی است که پزشک از وضعیت کل زندگی بیمار مطلع است.
طب کل نگر علائم را درمان می کند اما به دنبال علل زمینه ای این علائم نیز می گردد. یکی از راههای توضیح این موضوع، جستجوی «داستان پشت داستان» است. نمونهای از این در یک محیط تصادف و اورژانس توضیح داده شده است که در آن بیماران ممکن است با یک مشکل مراجعه کنند و سپس با رهایی از درد، تشخیص و مراقبت، ممکن است توضیح دهند که چه چیزی منجر به مشکلات و حضور آنها شده است. این ممکن است برای مثال، خشونت خانگی، استثمار یا خطر را آشکار کند. همین امر را می توان در مطب عمومی یا هر محیط مشاوره پزشکی دیگری اعمال کرد.
طب کل نگر چیزی است که پزشکان طب جایگزین به طور سنتی از آن به عنوان پایه ای برای درمان خود استفاده می کنند. با این حال، این یک تصور غلط رایج است که طب کل نگر فقط پزشکی «جایگزین» یا «مکمل» است. درست است که پزشکی جامع اجازه می دهد تا طیف وسیع تری از رویکردهای درمانی با هم استفاده شوند و ذهن باز را برای این رویکردهای مختلف تشویق می کند. برخی از این رویکردها ممکن است شامل استفاده از طب مکمل و جایگزین باشد، اما طب کل نگر طب سنتی یا اهمیت رویکرد علمی را نادیده نمیگیرد.[۱]. از طب سنتی به عنوان بخشی از رویکرد درمانی استفاده می کند. تغذیه، ورزش، هومیوپاتی، دعا، طب سوزنی و مدیتیشن تنها چند درمان دیگر هستند که ممکن است همراه با طب سنتی به عنوان بخشی از یک رویکرد جامع مورد استفاده قرار گیرند. اصول کل نگر در آموزش پزشکی و مراقبت های پرستاری نیز به عنوان مفاهیم مهم شناخته شده است[۲, ۳].
مقداری تاریخ[۴]
قدمت پزشکی کل نگر بالینی به دوران بقراط برمی گردد. پرسیوال همچنین در کتاب خود – اولین کتاب درسی اخلاق پزشکی – که برای اولین بار در سال ۱۸۰۳ منتشر شد، رویکردی جامع برای مراقبت از بیمار پیشنهاد کرد. بیش از علائم بیماری های آنها.”
در قرن بیستم، جان مکلئود در کتاب خود با عنوان “معاینه بالینی” که اولین بار در سال ۱۹۶۴ منتشر شد، همچنین اظهار داشت که “ما باید در مراقبت از خود جامع نگر باشیم”. همچنین، اثر اصلی مایکل بالینت، «دکتر، بیمار و بیماری او»، که برای اولین بار در سال ۱۹۵۷ منتشر شد، نشان دهنده نقطه عطف مهمی در دیدن بیمار به عنوان یک کل و نه به عنوان یک آسیب شناسی منزوی است. بیماری فقط یک اختلال جسمی منفرد یا رویداد تصادفی نیست. شاید عادات بد در دانشکده پزشکی شروع شود و به بیمار به عنوان “تنگی میترال در تخت ۷” یا “ذات الریه لوبار در تخت ۱۳” اشاره شود.
یک رویکرد کل نگر تمرین خوبی است و سالها است که به شدت توسط کالج سلطنتی پزشکان عمومی حمایت شده است.
مهارت های مشاوره و یک رویکرد جامع
مشاوره می تواند به عنوان ابزاری در مراقبت های بهداشتی جامع مورد استفاده قرار گیرد. مقاله جداگانه ای به نام تجزیه و تحلیل مشاوره وجود دارد اما به نظر می رسد که پزشکان دیگر بیماران را به عنوان آسیب شناسی راه رفتن همانطور که در بالا ذکر شد نمی بینند.
از تکنیکهایی میتوان در مشاوره برای کمک به یافتن «داستان پشت داستان» استفاده کرد. در سال ۱۹۸۴، هر دو «پزشکان در حال صحبت با بیماران» توسط برن و لانگ و «مشاوره: رویکردی به یادگیری و آموزش» توسط گروه پندلتون منتشر شد. این رویکردها و همچنین کار بالینت به دنبال طرح سؤالاتی از قبیل:
- چرا بیمار تصمیم به مشاوره گرفته است؟
- بیمار فکر می کند مشکل چیست؟
- بیمار می ترسد مشکل از چه چیزی باشد؟
- بیمار امیدوار است از مشاوره چه چیزی به دست آورد؟
کسانی که از چنین پرسشها و تکنیکهای مشاورهای استفاده میکنند، رویکرد جامعتری خواهند داشت.
مهارت های خوب گوش دادن و ارتباط در طول مشاوره از ویژگی های ضروری برای پزشک با استفاده از یک رویکرد جامع است. طب کل نگر مشارکت بیمار در رابطه پزشک و بیمار و توانمندسازی بیمار را تشویق می کند. تماسهای خانگی – هم توسط پزشکان و هم از سوی پرستاران – در فرآیند دستیابی به دیدگاهی جامع از بیماران، شرایط اجتماعی و شرایط فردی آنها مهم است. این امر به ویژه برای بیمارانی که با چند بیماری زندگی می کنند مفید است[۵].
در یک نظرسنجی از پزشکان عمومی سوئدی، پزشکان عمومی بر فرآیند مشاوره به عنوان ابزار مهمی برای دستیابی به دیدی جامع از بیماران و مشکلات آنها تأکید کردند.[۶]. در همان نظرسنجی، پزشکان عمومی یک دیدگاه کل نگر را هم معنادار و هم در کار روزانه خود یافتند. نکته قابل توجه، به نظر می رسید که آنها به طور کل نگر تمرین می کردند، اما لزوماً عمل خود را “کل نگر” نمی دانستند.
انجمن بریتانیا برای پزشکی جامع و مراقبت های بهداشتی[۷]
این در سال ۱۹۸۳ توسط گروهی از پزشکان و دانشجویان پزشکی تأسیس شد. اکنون اعضایی دارد که شامل پزشکان اصلی و متخصصان مراقبت های بهداشتی، پزشکان مکمل و جایگزین و افراد عادی می شود. اهداف این انجمن ترویج عملکرد جامع در مراقبت های بهداشتی و همچنین رفاه همه جانبه در افراد و جوامع است. مجله سلامت کامل سه بار در سال منتشر می شود. این بر روی عملکرد کل نگر مبتنی بر شواهد متمرکز است و شامل پیشرفت های تحقیق و خدمات می شود.
نتیجه
همه پزشکان مراقبت های بهداشتی باید مشتاق طب کل نگر باشند و سعی کنند آن را تمرین کنند. با این حال، داشتن پزشکانی که این فرآیند را هدایت می کنند، در درجه اول به دلیل تمرکز قوی پزشکان در زمینه زیست پزشکی کافی نیست.[۸]. اگرچه می توان به پزشکان آموزش داد که تاکید بیشتری بر نتیجه کل نگر داشته باشند، ارائه مراقبت جامع نیاز به یکپارچگی و کار گروهی بیشتر در زنجیره مراقبت دارد. تشخیص «کل» فرد در پیشگیری و درمان بیماری ممکن است کلید برخی از تشخیصها را برای پزشکان داشته باشد. همچنین ممکن است کمک و راهنمایی های ارزشمند و مهمی به بیمار ارائه شود. اگر پزشک رویکردی جامع داشته باشد، بیماران راضی تر می شوند و احساس می کنند که پزشک برای آنها و مشکلاتشان وقت دارد. با این حال، در تمرین عمومی با اختصاص تنها ۱۰ دقیقه برای هر مشاوره، محدودیت زمانی ممکن است گاهی اوقات دستیابی به این امر را دشوار کند.[۹].